وقتی لطفعلی خان در بم اسیر شد و او را به نزد خان قاجار اوردند بسیار شجاعانه و با عزت نفس برخورد کرد.جونز و ملکم که هر دو در ان زمان و کمی بعد به ایران امده بودند شرح انرا از زبان شاهدان عینی و نزدیکان شاه قاجار نقل کرده اند.لطفعلی خان در عین مردانگی و شجاعت طبع شاعرانه لطیفی داشت.وقتی زخمی و با غل و زنجیر در سنگر خارج قلعه کرمان به حضور خان قاجار اورده شد سرداران و وزیران و نزدیکان اخته خان همه حضور داشتند.به نقل از منابع نزدیک به ان زمان او با سرفرازی و خونسردی این شعر را خوانده بود
ما نداریم از قضای حق گله-عار ناید شیر را از سلسله